[av_textblock size=” font_color=” color=”]
طناز فرخ زاد – کارشناس ارشد مشاوره داستان سارا 3 سال از ازدواج من با کاوه می گذرد . خانواده ی کاوه همسایه ما بودند و مادرم با مادر کاوه دوست بودند . اودر آن زمان 36 سال داشت و من 25 سال . بعدها متوجه شدم که که کاوه تا زمان آشنایی با من ، با هیچ دختری دیگری ملاقات نکرده بود . او فرد کاملاً ساکت و آرامی بود واز صحبت با دیگران احساس خجالت به او دست می داد. همچنین چهره ی غم زده ای داشت و من همیشه گمان می کردم که مشکلات زیادی را تجربه می کند . اکثرا در خانه بود و دوستان زیادی نداشت بهتر بگم اصلا دوستی نداشت و فقط گاهی با برادر بزرگش بیرون می رفت . هر بار که در کوچه با او مواجه می شدم و بهش سلام می کردم ، گیج می شد و نمی دانست که چطور باید جواب دهد و غالباً به طرف دیگری نگاه می کرد و با یک کلمه ی آره یا نه جواب می داد .نمونه ی یکی از گفتگوهای که یک روز که همراه پدرم بودم و او را در کوچه دیدیم، بین پدرم و کاوه اتفاق افتاد : – سلام کاوه جان ، حالت چطوره ؟ – (مکث طولانی) خوبم. – خانواده خوبن ؟ – خوبن. – اوضاع کار چطوره؟ – خوبه. – راستی ماشین بابا درست شد؟ – بله. …. یک روز خانواده کاوه برای خواستگاری به خانه ی ما امدند . کاوه پسر جذاب و خوش تیپی بود و برعکس اکثر پسرانی که دیده بودم به نظرم فرد با ثبات و آرام . محجوبی می امد که من چنین چیزی را دوست داشتم . برای همین جواب مثبت دادم و من و کاوه نامزد کردیم. در دوران نامزدی کاوه هیچ گاه پیش قدم برای گفتگو یا بیرون رفتن نمی شد ، اولین باری که با هم بیرون رفتیم به پیشنهاد من بود که بهش پیشنهاد رفتن به کنسرت موسیقی مورد علاقه ام را دادم . به نظر می رسید که از دعوت من حیرت زده شده است .او حدود 1 دقیقه به من زل زد و در نهایت شانه هایش را با بی اعتنایی بالا انداخت و گفت باشد . کاوه همیشه و همه جا کم حرف و ساکت بود . او به پرسش های من با حداقل کلمه یعنی بله یا نه جواب می داد . کنسرت او را به هیجان نیاورد . چنان چه بعدها نیز هیچ چیز دیگری او را هیجان زده نکرد . اکنون که خوب فکر می کنم ، متوجه می شوم که گویا کاوه از اینکه ساعتی را با من بگذراند ، هیجان زده نمی شد . اما من در دوران نامزدی به او علاقه مند شده بودم و فکر می کردم که این حالت های او از روی خجالت است و بعد از ازدواج خوب می شود و در ثانی چون ما عقد کرده بودیم اصلا نمی توانستم به طلاق و جدایی حتی فکر هم کنم . کاوه در یک کارخانه ی ساخت دست و پای مصنوعی و در قسمت ذوب مواد لاستیکی این کارخانه ی کوچک به تنهایی کار می کرد. با اینکه کار او بسیار کسل کننده به نظر می رسد ، او هیچ شکایتی از آن نداشت و به نظر می رسید که کار در تنهایی برایش لذت بخش تر بود. الان حدود 3 سال است که من و کاوه باهم زندگی می کنیم . در این مدت تغییر زیادی در کاوه رخ نداده است. من خود را قانع کرده ام که باور کنم کاوه پس از ازدواج به تدریج تغییر خواهد کرد و رابطه ی ما صمیمانه خواهد شد ، اما ماه ها و سال ها در پی هم می گذرد و من بیشتر و بیشتر احساس تنهایی می کنم و در رویارویی با این حقیقت که کاوه واقعاً به کسی در کنار خود نیازی ندارد ، احساس درماندگی می کنم. اکنون کاوه هر روز سر کار می رود و اخر هفته را نیز به پیشنهاد من باهم بیرون می رویم ، اما او هیچگاه پیشنهاد هیچ کار مشترکی را به من نمی دهد. اگر من چیزی نگویم ، ممکن است هفته ها بگذرد و کلامی از دهان او خارج نشود. نه اینکه او مرا دوست ندارد ، اتفاقاً او واقعا ً مرا دوست دارد ، فقط نیازی به من ندارد. در حقیقت من فکر می کنم هیچ چیزی دیگری جز پرداختن به کارهای مورد علاقه اش او را خوشحال نمی کند .او علاقه مند به تعمیر وسایل خانه است و هنگامی که چیز خرابی در خانه وجود نداشته باشد به تنظیم کلکسیون بزرگ تمبر خود می پردازدو یا کتاب می خواند.او علاقه ی چندانی به روابط جنسی ندارد. هنوز نمی دانم آیا می توانم باز هم به زندگی با اوادامه دهم. من بارها به این فکر کرده ام که از او جدا شوم ، اما … کاوه نمونه از فرد اسکیزوئید است .افراد اسکیزوئید دارای ویژگی های زیر می باشند : ✓ او هیچ علاقه ای به روابط نزدیک با دیگران ندارد و از آن هیچ لذتی نمی برد و حتی ممکن است احساس خاصی نیز نسبت به رابطه با شما نداشته باشد. ✓ معمولاً به فعالیت های فردی می پردازد و پرداختن به چنین فعالیت هایی را به با شما بودن ترجیح می دهد. ✓ هیچ علاقه ای یا علاقه ی چندانی به فعالیت جنسی ندارد. ✓ تعداد فعالیت ها و وقایعی که می تواند برای او لذت بخش باشد، بسیار اندک است . ✓ به غیر از اعضای خانواده ، هیچ کس دیگری با او نزدیک و صمیمی نیست . ✓ به نظر می رسد که نسبت به تمجید و یا انتقاد دیگران بی تفاوت است. ✓ سرد ، منزوی و بی احساس بهترین تعریفی است که می توان درباره ی او بیان کرد. ✓ این افراد موضوع شغلی خود را طوری انتخاب میکنند که کمترین ارتباط را با مردم داشته باشند. کارهای انتزاعی و مشاغل مرتبط با وسایل بی جان برایشان لذّت بخش است. (نظیر: ریاضیات ، ستاره شناسی ، مشاغل مرتبط با فلز و چوب و …) نکته ی مثبت در این اشخاص این است که آنها توانایی تحمل درجه ی بالایی از تنهایی و استرس را دارا هستند لذا برای شغل های سختی مانند کار در یک ایستگاه تحقیقاتی دور افتاده افراد بسیار مناسبی هستند. زندگی با فرد اسکزوئید اگر عاشق یک فرد اسکیزوئید شده باشم ، چه کار باید بکنم ؟ آیا روان درمانی به او کمک خواهد کرد ؟ آیا هیچ امیدی به تغییر او وجود دارد ؟ آیا در زندگی با فرد اسکیزوئید نیازهای عاطفی من برآورده خواهد شد ؟ اینها پرسش هایی هستند که مشاوران و روان شناسان بارها از زبان افرادی که ناگهان متوجه می شوند که نامزد یا همسرشان فردی اسکیزوئید است ، می شنوند . برای غالب انسان ها ، تصمیم جدی به منظور ازدواج با یک فرد اسکیزوئید ، تصمیم عاقلانه ای نیست ، به ویژه اگر شما به دنبال همسری باشید که بخواهید او نیز قلبش برای ازدواج با شما بتپد. با وجود این ممکن است برخی از شما که این مطلب را می خوانید ، با یک فرد اسکیزوئید ازدواج کرده باشید. حتی ممکن است که شما با چنین فردی ازدواج کرده و دارای فرزندانی نیز باشید . در این صورت همچنان که شما برای بهبود رابطه ی خود یا همسرتان تلاش می کنید ، بایستی که چند چیز را به خاطر داشته باشید: 1- توقعات واقعی داشته باشید . در ابتدا این واقعیت را بپذیرید که احتمال تغییر همسر شما خیلی زیاد نیست. افراد اسکیزوئید تمایلی به داشتن رابطه ی صمیمانه با کسی ندارند اما از طرف دیگر همه ی افراد اسکزوئید مثل هم نیستند و بعضی اختلالشان از شدت زیادی برخوردار نیست . به همین دلیل ، تاحدی می توان به رشد عاطفی آنها امیدوار بود ، اما منتظر تغییر خاصی در او نباشید ، تا اگر حاصل شد ، آن را جشن بگیرید. 2- برای ایجاد تغییر او را تحت فشار شدید قرار ندهید . گوشه گیری اصلی ترین مکانیسم دفاعی او در حمایت از خودش در برابر آسیب های خیالی یا احتمالی جهان خارج به شمار می رود . اگر شما به طورمداوم او را برای ایجاد رابطه ی صمیمانه با خودتان تحت فشار قرار دهید ، به احتمال زیاد شما به عاملی برای انزوای بیشتر او تبدیل خواهید شد. راهبرد مؤثر در این باره ، باید در درجه ی اول با آسان گیری و شکیبایی شما همراه باشد . شما که با خصوصیات و نیاز همسرتان به تنها بودن آشنایی دارید ، چرا او را ترغیب به این کار نمی کنید ؟ با انجام این کار ، این امکان وجود دارد که همسر شما احساس بهتری نسبت به شما پیدا کرده و در مقابل ، او نیز زمان هایی را به بودن در کنار شما اختصاص دهد. 3- در هر فعالیتی که او از آن لذت می برد ، مشارکت کنید. فعالیت های اجتماعی معدودی وجود دارد که یک فرد اسکیزوئید از آنها لذت می برد . شاید همسر شما از تماشای تلویزیون ، تعمیر یا نظافت ماشین ، یا مطالعه لذت می برد. با او در این نوع فعالیت ها همراه شوید ، حتی اگر مبادله ی کلامی زیادی بین شما صورت نگیرد. در آغاز آشنایی با همسرتان حتماً چیزهایی وجود داشت که هر دو از آنها لذت می بردید. چرا آن فعالیت ها را دوباره تجربه نکنید ؟ از این فعالیت ها در این است که همسرتان با دیدن شما به جای یادآوری مزاحمت و آزار ، به یاد لحظه ها و فعالیت های لذت بخش خود می افتد. به این ترتیب ، ممکن است به مرور زمان همسر اسکزوئید شما در حضور شما نیز احساس راحتی کند و حتی بودن با شما را به انزوا و تنهایی ترجیح دهد. 4- پاداش دهید ، تنبیه نکنید. به جای آنکه محبوب اسکزوئید خود را به دلیل انزوا و گوشه گیری تحقیر و سرزنش کنید، همان مقدار زمانی که با شما می گذراند ، هر چند اندک ، را مورد تقدیر و تحسین قرار دهید ، احتمال بیشتری دارد که به خواسته ی خود دست یابید.در واقع ، با تحسین و تشویق محبوب اسکزوئید ، سبب می شوید که او تمایل بیشتری به حضور در کنار شما پیدا کند . پس از آن نیز کوچکترین توجه او نسبت به خودتان را مورد تحسین و تقدیر قرار دهید . 5- با توجه به اینکه همسر اسکیزوئید شما نمی تواند نیازهای اجتماعی و عاطفی شما را به درستی ارضا کند سعی کنید که ارتباط خود را با خانواده ، فامیل و دوستایان صمیمی خود گسترده تر کنید تا مقداری از نیارهای عاطفی و اجتماعتان به این صورت تأمین شود. درمان : اختلال شخصیت اسکیزوئید عموماً از طریق روان درمانی تا حدی بهبود مییابد. انواع روان درمانی از درمان فردی تا گروه درمان متفاوت است. در گروه درمانی ممکن است بیمار تا یک سال صحبت نکند، امّا در نهایت درگیر میشود (صحبت میکند) فقط درمانگر باید مواظب باشد تا سایر گروه به سکوت بیمار اعتراض نکنند. از آنجا که اختلالات شخصیتی باعث الگوهای فکری تحریف شده میگردد، درمان شناختی-رفتاری غالباً در کمک به افراد برای تنظیم الگوهای فکری و رفتاریشان موثر است. در بعضی موارد از دارو درمانی نیز همراه با روان درمانی استفاده میشود. داروهایی که معمولاً در این مورد تجویز میگردند شامل داروهای ضدافسردگی، ضد روانپریشی و ضد اضطراب هستند. دارو درمانی به تنهایی برای درمان توصیه نمیشود و بهتر است همراه با روان درمانی باشد.
[/av_textblock] [av_one_half first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background_color=” src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’][/av_one_half] [av_one_third min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background_color=” src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’][/av_one_third] [av_one_full first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background_color=” src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’][/av_one_full] [av_one_full first min_height=” vertical_alignment=” space=” custom_margin=” margin=’0px’ padding=’0px’ border=” border_color=” radius=’0px’ background_color=” src=” background_position=’top left’ background_repeat=’no-repeat’][/av_one_full]