دليل شماره ١:
به نظر ميرسد كه در نگاه اول فريب ميخورم .
همه ما سعي ميكنيم به بهترين شكل وارد موقعيت هاي جديد شويم، به ويژه آنهايي كه مربوط به جنس مخالف است. زماني كه درگير يك نامزد رمانتيك ميشويم، ميدانيم كه در حال نشان دادن جذاب ترين و دوست داشتني ترين چهره مان هستيم. نقايص،عادات بد و همه روابط مخرب گذشته به دقت مخفي ميشوند. همه ما ظاهرمان را هنگام خواستگاري جديد به دقت مديريت كنيم.افراد بزرگسال مبتلا به ناهنجاري شخصي هم همين كار را ميكنند.
ماهمگي نه تنها اطلاعات منفي بالقوه مان را از شريك جنسي جديد مخفي نگه ميداريم، بلكه اين زمينه را هم داريم كه روي چند جنبه جذاب شريكمان تمركز كنيم و هرچيز ديگري را ناديده بگيريم. اما زماني فرا ميرسد كه مشكلات متعدد، امكان ناديده گرفتن آنها را از ما ميگيرد.فقط در صورتي ميتوانيد بيماري هاي شخصيتي را در جلسات اول متوجه شويد كه از يك روانشناس كمك بگيريد.
دليل شماره ٢: چه چيز در اين فرد ، براي اولين بار شمارا هيجان زده كرده است؟ در برخورد نخست با فردي كه جذب او شده ايد، كدام رفتار يا خصوصيات ضربان قلب شمارا بالا برد و باعث شد به خيال پردازي در مورد آينده و باهم بودنتان كنيد؟يا مثلا بي توجهي ظاهري او نسبت به شما باعث شد مصر شويد كه اورا به دست آوريد تا به شما توجه كند؟
همه ما دكمه هاي كشش داريم. اشكال كليدي يا جنبه هاي ظاهري،شخصيتي يا رفتاري كه ما را به وسوسه هاي رمانتيك ميكشاند و در عين حال راه توحه مارا به ديگر اشكالي بايد متوقف مان كند تا دوباره فكر كنيم، ميبندد.اگر جنبه هاي فيزيكي يا رفتاري معين نامزد بالقوه تات شمارا شيفته و مدهوش كرد، شما مستعد ديد كانوني هستيد، يعني به ناديده گرفتن علايم اخطار دهنده تمايل داريد، زيرا شديدا در يك يا دو مشخصه ظاهري مغلوب و مسخ شده ايد.ممكن است آنقدر شيفته و محسور يك فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي ضداجتماعي داراي زبان چرب و نرم شويد كه نتوانيد شواهدروشن را مبني بر اينكه او در رابطه يك متقلب است و اهميتي براي قانون، رابطه و حتي شما قائل نيست، بفهميد . ممكن است آنقدر افسون توجه هاي بي محاباي يك فرد مبتلا بع ناهنجاري شخصيتي و ميل به نزديك بودن او شويد كه دلايل آشكار را مبني بر اينكه او نيازمند است، ناديده بگيريد يا ممكن است آنقدر تحت تاثير موفقيت ها و دستاوردهاي يك فرد مبتلا به نابهنجاري شخصيتي خودشيفته شده باشيد كه در درستي ليست بلندبالاي استعدادها و دستاوردهاي او شك نكنيد.اگر شما تمايل به رابطه با فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي داريد، از خودتان بپرسيد دكمه هاي جذب و كشش شما كدام است؟ كدام عامل باعث ميشود قضاوت درستتان را در يك موقعيت قرار عاشقي از دست بدهيد؟ كدام مشخصه ها ديد شمارا محدود ميكند به گونه اي مه فقط قادريد مثبت هارا ببينيد؟ زماني كه پاي منافع عشقي بالقوه درميان باشد، چگونه ميتوانيد سير حركت وقايع را كند كنيد و به تصوير بزرگ تر نگاه كنيد؟قبل از اينكه به عمق فروبرويد چه كسي ميتوانيد براي توصيه هاي واقع گرايانه به شما كمك كند؟
دليل شماره ٣: من همچنان سوژه هاي نادرست مشابه را دنبال ميكنم.
اگر در خانه اي بزرگ شده ايد كه يكي از والدين تان( به ويژه والد همجنس مخالف) رفتارهاي نادرستي دارد و شما به رفتارهايش عادت كرده ايد يا به او كمك كرده ايد رفتارهايش را كنترل كند، ممكن است به جست و جوي فردي با نموداري از خصوصيات بيمارگونه مشابه برويد. هرچند ممكن است احمقانه به نظر برسداما شما احتمالا به رفتاري جذب شده ايد كه به برهم زدن رابطه تان منتهي مي شود، همه ما با اين نقل قول آشنا هستيم كه رفتاري كه ما در آغاز دوست داريم، همان رفتاري ست كه در انتها از آن متنفر ميشويم. درستي اين قاعده به خوبي در مورد عشق به فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي اثبات ميشود.
سبك زندگي او به زودي خسته كننده نيشود و به صورت تلاش هاي سطحي براي جلب توجه جلوه ميكند. توجه صميمانه مرد به جزييات و رويكرد محتاطانه اش نسبت به چيزهاي مختلف به زودي آهنگي يكنواخت و كسل كننده به خودش ميگيرد و به تهديدي براي عشق بدل ميشود. ظاهر غيرمعمول زن و رفتار او به تدريج از حالت نو و وسوسه كننده به امري خسته كننده و عجيب و غريب تبديل ميشود. رفتار آرام و مرموز او خودش را به شكلي از افسردگي سطح پايين خسته كننده نشان ميدهد كه شما را نير افسرده ميكند.
اگر با يك فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي خاص آشنا هستيد، به خاطر اينكه والد يا سرپرست مورد احترام ديگري علايم مشابهي داشته ، ممكن است بارها و بارها درگير چنين عشق آسيب پذيري شده باشيد. فقط تلاش سنجيده و كار سخت به شما كنك ميكند اين اشكال را سريعا شناسايي كنيد تا بتوانيد مسير را تغيير دهيد و كسي را پيدا كنيد تا دوباره كودكيِ ناسالم را در شما زنده نكند.
دليل شماره٤: ميخواهم كه مورد نياز معشوقم باشم.
اگر دوستان و اعضاي خانواده ممكن است از شما بپرسند: ” چرا هميشه بازنده ها را انتخاب ميكنيد؟” دليلش اين نيست كه باهوش نيستيد، نمي فهميد يا نميتوانيد خوب قضاوت كنيد، بلكه فقط به اين خاطر است مه نيازمند نجات دادن افراد و تغييرل نامزدتان هستيد. در اين مورد فكر كنيد. آيا شما دنبال جذب كسي هستيد كه آسيب پذير است و كمي هم به خاطر روابط خانوادگي و زندگي زخم خورده است، يا نياز به تعديل و رام كردن كاراكتر بچه بد ، شما را به اين انتخاب مجبور ميكند؟
براي برخي حس هويت پادرمياني ميكند و باعث ميشود به دنبال سرپرستي ، درمان و نجات همسر يا نامزدتان باشند و به نظر ميرسد تمام عمر، آنها را به زحمت و دردسر مي اندازد.
اين نياز از كجا ناشي مي شود؟
براي پاسخ به اين سوال اغلب فقط كافي است به رويكرد فرهنگمان براي اجتماعي كردن مردان و زنان نگاهي بيندازيم. زنان اغلب براي كار مراقبت ساخته شده اند. انگار كه اينكار بخشي قوي و پايدار از كد ژنتيكي جنس زن است. اغلب ما مراجعه كنندگان خانم را مي بينيم كه پدر ضداجتماعي، خودشيفته و الكي شان را رها ميكنند ، براي اينكه به آغوش يك جفت ضداجتماعي ، خودشيفته پناه ببرند.دوباره ما به كاراكتر اشنايمان برميگرديم و بسياري از ما به نقش سرپرستي به طور ناخودآگاه رو مي آوريم. البته مردان نيز نسبت به اين موضوع ايمن نيستند.هريك از ما با مردان بي شماري كار كرده ايم كه مكررا شريك هاي عشقي وابسته را كه به دنبال جلب توجه هستند، انتخاب ميكنند. دقيقا به اين دليل كه مجبورند زنان نيازمند را نجات دهند يا از آنها حمايت كنند. زماني كه بحث سرپرستي فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي به ميان ميايد تنش شروع ميشود و جواب نميدهد. رفتار سريش مانند ، چسبنده بودن، انزوا طلبي،اعمال ضد اجتماعي ، شكاك بودن، اجتناب هاي ناشي از ترس مرضي و ديگر اختلالات شخصيتي را نميتوانم تربيت كرد و تغيير داد. نه تنها موفق نميشويد، بلكه با چرخه بي انتهايي از سرپرستي و خارج كردن همسر يا نامزد از تصميمات بدتكراري، ترس از جدايي و يا طرد شدن از طرف ديگران مواجه هستيد و كارتان تمامي ندارد. اگر بخواهيد براي درمان فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي زندگي كنيد، شديدا سرخورده ميشويد و اگر تلاش مي كنيد كار سخت تغيير همسر يا نامزد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي را ادامه دهيد، ممكن است آنها بي مسئوليت شوند و شما تازه عملكرد بدي را كه قصد داشتيد برطرف كنيد، فعال تر كرده باشيد. اگر شما يك سرپرست وسواسي هستيد، مراقب گرفتارشدن در رابطه با فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي باشيد.
دليل شماره ٥:
من از جدا شدن احساس گناه ميكنم.
اگر شما در مورد رابطه با فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي شديد ، مايل به تامل يا در حال تامل هستيد، اين سوال مطرح است كه آيا نسبت به متاركه، شديدا احساس گناه يا خجالت ميكنيد؟ بسياري از افراد نميتوانند از فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي دل بكنند زيرا به دلايلي معتقدند كه:
١-آنها در مشكلات نامزدشان مقصرند و ٢-نامزد يا همسرشان نميتواند بدون آنها سركند و اين هم تقصير آنهاست. به راحتي ميتوان ثابت كرد كه اين ايده غلط است. در اينجا يك دليل مطمئن وجود دارد. فرد مبتلا به ناهنجاري شخصيتي قبل از اينكه با شما آشنا شود اين مشكل را داشته و بعد از شماهم همچنين خواهد بود. آيا قبلا متوجه بيماري او شده بوديد؟ البته كه نه. اصولا تشخيص سخت اين اختلالات بر عهده متخصصين مجرب است زيرا علايم شديد اين بيماري ها گاهي فقط بعد از فاز اول رابطه سر بر مي آورد.
اگر با احساساتي مثل گناه، خجالت و احساس مسوليت درگير شويد، به ويژه وقتي كه هنوز با چنين شخصي ازدواج نكرده ايد، به شما توصيه ميشود به مشاور مراجعه كنيد و فكر كردن به بيماري رواني شخص ديگر را كنار بگذاريد. اين براي شما فرصت خوبي است كه مراقبت از خود و تفكر منطقي را تمرين كنيد.