هری، پورفسور پنجاه ساله عادت داشت هر هفته صد ساعت یا بیشتر کار کند. برای او دید و بازدید، فیلم، کنسرت، تعطیلات، سرگرمی و دیگر قعالیت های تفریحی، وقت تلف کردن بود. او می گفت(( به جای اینکه وقت ارزشمندم را بیهوده هدر دهم، می توانم مجله بخوانم، مقاله بنویسم، آزمایش کنم یا کارهای ارزشمند دیگری انجام دهم)). تنها فعالیت آرامش بخشی که انجام می داد، خواندن روزنامه بود. هیچ کس، از جمله خود هری او را فرد خوشحالی نمی دید یا نمی گفت که از زندگی اش ذت می برد. به علاوه، علی رغم زمان و تلاشی که صرف کارش می کرد، توجه کمی به او می شد و اغلب ترفیع او نادیده گرفته می شد.
تحلیل
در حالیکه عده کمی مثل هری دیدگاهی تا این حد افراطی دارند، اشخاص زیادی از پا در می آیند، تحت فشار روانی قرار می گیرند. و دچار خستگی مفرط می شوند، چون بیشتر از حد توانشان کار می کنند، چون خیال می کنند ۲۴ ساعت کار کردن می توانند پیشرفت خیلی زیادی کنند، این اشخاص باور دارند که هدف زندگی سخت کار کردن، اتمام کار، پیروز شدن، پیش رفتن، رقابت و موفقیت به هر بهایی است. آن ها خودشان را اشخاصی مفید می دانند و اغلب به دلیل مفید بودنشان پاداش های ملموسی دریافت می کنند- به طور معمول پول و آنچه می توانند با آن بخرند.
اما برخی از این اشخاص مفید و پربازده، ماند هری، پا را از این فراتر می نهند و وقت تلف کردن را گناه می دانند و تا حدودی هر شکلی از تفریح و سرگرمی را با تنبلی، راحت طلبی، سستی و وجودی بی فایده یکسان می بینند. برای آن ها، تفریح و سرگرمی بی حاصل است. پاداش های غیر محسوس آن- خوشی، لذت، آرامش- گواهی برای کار سحخت نیستند. این اشخاص تاثیر سودمندی را که نفریح و سرگرمی می تواند فراهم کند،؛ دست کم می گیرند و در طول روزی کاری آن قدر به خودشان استراحت نمی دهند که هوشیاری و تمرکزشان را بدست آورند.
بیشتر مردم علاوه بر اینکه باور دارند تفریح بی فایده است، همچنین معتقدند که این مساله توجه شان را از هدف نهایی کارشان که بدست آوردن امنیت مالی و شرایط شغلی خوب است، منحرف می کند. البته پس انداز کردن برای ((سالهای طلایی)) بازنشستگی عملی عاقلانه است، اما به تعویق انداختن رضایت و خوشحالی هم ممکن است مشکلاتی داشته باشد. عده ای از مردم قبل از بازنشستگی شان می میرند و برخی آن قدر مریض می شوند که نمی توانند از حاصل سال ها دسترنج خود لذت ببرند، عده ای دیگر هم علی رغم سال ها کار سخت، ممکن است کمتر از آنچه مدنظر داشتند به دست آورند. به علاوه بیشتر بازنشسته ها خیلی از زندگی لذت نمی برند، چون نمی دانند چطور باید از زندگی لذت ببرند. عاشقان به کار در تمام طول زندگی شان اوقات فراغت نداشته اند، فعالیت های تفریحی را رشد نداده اند و در خودشان علاقه و شور و هیجانی را که ارزش دنبال کردن داشته باشد نمی یابند. چون کار و تفریح برای زندگی سالم ضروری است باید تعادلی بین آنها برقرار کنید. اگر از زیاد کار کردن لذت می برید، زیاد کار کنید، اما مطمئن شوید که برای جلوگیری از فشار روانی و تحلیل رفتن، زمان کافی برای احیا و تجدید قوای خودتان (( هدر می دهید)) که گاهی تفریح کردن شما را سرحال و بشاش می کند و به شما توانای می دهد تا هر آنچه را برایتان ضروری است به خوبی انجام دهید. یکی از بیماران ما می گفت من عاشق پیاده روی های طولانی هستم بویژه در حومه شهر، اما احساس گناه به من دست می دهد چون کارهای مهم زیادی دارم که باید انجام دهم. قدر مسلم این پیاده روی های طولانی باعث شده است که او سالم بماند وبتواند برای سالهای متمادی کارهای مهم خودش را انجام بدهد. او با شرکت در کارهای لذت بخش بدون اینکه احساس گناه کند و درک این مطلب که ترکیب کار با تفریح به سودمندی بیشتر در بلند مدت منجر می شود، کیفیت زندگی اش را ارتقا خواهد داد.
بیشتر مطالعات روانشناختی نشان داده اند که (( تمرین فاصله دار)) (مانند فعالیت های تفریحی همراه با کار) در واقع کیفیت و بازدهی کارتان را افزایش می دهد. تفریح و سرگرمی(( باتری هایتان را دوباره شارژ)) میکند و شما را قادر می سازد که بهتر تمرکز کنید و به گونه ای موثر به فعالیت بپردازی. تنها عده کمی می توانند بدون داشتن ۱۰ تا ۱۵ دقیقه استراحت، بیشتر از چند ساعت تمرکزشان را حفظ کنند. در واقع، شخصی که به مدت ۸ ساعت بی وقفه کار می کند به طور معمول کمتر از کسی که هر یک ساعت یا بیشتر، وقفه ای ۱۰ دقیقه ای به کارش می دهد( و بنابریان کمتر از ۷ ساعت کار می کند) بازده دارد.
کار مستمر و بدون استراحت کارایی شما را تضعیف می کند.وقتی برای استراحت وقفه ای در کار ایجاد می کنید، مهم است که خودتان را درگیر فعالیتی کنید که با کاری که انجام می داید متفاوت باشد. یعنی اگر کارتان نوشتن مقاله یا خواندن مطالب تحصیلی بوده است، رجوع کردن به روزنامه یا حتی کتابهای فکاهی برای کسب ارامش در قیاس با فعالیت هایی غیر خواندنی مانند قدم زدن یا تلفن به یک دوست، کمتر احیا کننده خواهد بود.
به یاد داشته باشید اگر تفریح و سرگرمی را وارد زندگی روزانه تان نکنید، ممکن است کار بیشتر ولی دستاورد کمتری داشته باشید.
پادزهرها
تلقین های اصلاحی
(( اشخاص برای شارژ باتری هایشان به تفریح نیاز دارند))
(( من شایسته داشتن تفریح و سرگرمی در زندگی ام هستم))
(( مدام کار کردن و تفریح نداشتن، برای هیچ کس خوب نیست))
(( کار زیاد ممکن است بازدهی کمتری بدهد))
(( بهتر است برای زندگی کار کنی، نه برای کار زندگی کنی))
(( اگر در زندگی ام تفریح داشته باشم، نتایج بیشتری بدست می آورم))
(( تفریح و سرگرمی وقت تلف کردن نیست))
(( اگر امروز لذت نبرم، فردا شاید خیلی دیر باشد))
باور مثبت مخالف این باور
استراحت، تفریح و سرگرمی، از نیاز های اولیه مهم هستند.