در قسمت قبل به تعریف تعارض و تعارضات والد –فرزندی اشاره شد اما از آنجا که روابط والد-فرزند تا اندازه زیادی متاثر از شیوه فرزندپروی والدین است به بررسی شیوه های فرزند پروری و نتایج تربیتی آن خواهیم پرداخت.
منظور از شیوه های فرزندپروری، روشهایی است که والدین برای ترتبیت فرزندان خود بکار می¬گیرند و بیانگر نگرش-هایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و البته طبیعیست رفتارهای فرزندپروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروه¬های اقتصادی تغییر خواهد کرد.
با تحلیل رفتار کودک و والدین سه شیوه تعاملی وجود دارد: مقتدرانه، سهل گیر و استبدادی.
1- شیوه مقتدرانه: والدین در این الگو نسبت به سایر والدین، واقعیتها و بینشهای شناختی را به کودکان خود منتقل می سازند و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک در رد یک رهنمود از خود نشان میدهند.
2- این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره میگیرند و نیز به منظور توافق با کودک از ارتباط کلامی استفاده می کنند.
3- آنها ظاهراً تحمل مقاومت در برابر قهر و غضب کودک را دارند. والدین مقتدر در آغاز تعامل با کودک، به گونه و درجه ای پاسخ می گویند که معمولاً برای کودک خشنود کننده است.
4- والدین مقتدر به تلاش های کودکان در جهت حمایت و توجه پاسخ می دهند و از تقویت های مثبت بیشتری استفاده می کنند.
5- والدین مقتدر در ابراز محبت و تفاهم والد-کودک به طور چشمگیری نمرات بالایی میگیرند .
6- والدین کودکان مقتدر با بیان آشکار آنچه از کودک انتظار میرود، به ایجاد توازن بین مهرورزی شدید، کنترل شدید وخواسته های فزاینده میپردازند.
7- والدین مقتدر همواره روابط کلامی را تشویق می کنند و کودک را در جریان علت و منطق نهفته روش خود قرار میدهند و برای استقلال رأی کودکشان ارزش قایل هستند.
شیوه سهل گیر:
والدین سهل گیر از نظر کنترل ، بیان خواست های خود ، مهرورزی، پائین ترین سطح را به خود اختصاص میدهند.
فعالیت های خانواده نامرتب و اِعمال مقررات اهمال کارانه است و هر دو والد کنترل اندکی بر کودکان شان دارند.
این والدین هم چنین در خصوص انضباط کودک از نگرش های متعارض برخورد دارند.یعنی در عین حال که به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آنها ندارند.
این والدین همچنین، در بیشتر موارد در مواجهه با بهانه جویی و شکایت کودک سر تسیلم فرو می آورند و والدین سهل-انگار در نشان دادن محبت با والدین مقتدر تفاوت فاحشی دارند.
والد سهل گیر در تلاش است تا به شیوه ای موافق و هم سو با تکانه ها، امیال و اعمال کودک رفتار کند در حالی که والدین مقتدر درباره خط مشی خود با کودک مشورت می کنند و قواعد خانواده را برای او توضیح می دهند.
والدین سهل گیر برای انجام کارهای منزل و رفتار صحیح توقع چندانی از کودک خود ندارند. آنها خود را به کودک همچون منجی معرفی می¬کنند که هرگاه بخواهد، می تواند از آنها استفاده کند و نه به عنوان عاملی فعال که مسئوول شکل دهی یا تغییر رفتار کنونی یا آنی کودک است.
شیوه استبدادی:
1. نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز می سازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند.
2. پیامدهای کلامی والدین یک جانبه و فاقد همنوایی عاطفی است و هنگام اعمال رهنمودها، دلیلی ارائه نمی¬کنند و به تشویق و پاسخ های کلامی نمی¬پردازند.
3. در میان این سه الگو، الگوی استبدادی کمترین مهرورزی را اعمال می کند. این والدین به ندرت در تعاملی شرکت می¬کنند که منجر به خشنودی کودک شود.
4. والدین مستبد عموماً نسبت به تلاش¬های کودکان برای حمایت و توجه بی تفاوت اند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده می کنند. ابراز محبت در این الگو، در پائین ترین سطح خود قرار دارد.
5. این مادران تائید همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز می کنند و شواهد اندکی مبتنی بر روابط عاطفی قوی بین مادر و فرزند وجود دارد و این مادران برای کنترل کودکان خود از شیوه ایجاد ترس استفاده می کنند.
6. نکته جالب توجه آن است که بین والدین مستبد و فرزندان¬شان هیچگونه تفاهمی وجود ندارد و اطاعت کودک را یک حسن تلقی می¬کند و در مواقعی که اعمال ورفتار کودک در تعارض با معیارهای رفتاری قرار می گیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده میکند .