طناز فرخ زاد- کارشناس ارشد مشاوره
آیا تا به حال با افرادی مواجه شده اید که از صمیمت گریزانند و به کسی اعتماد نمی کنند؟
و یا افرادی که برعکس به طور وسواس گونه ای همسر خود را دوست دارند و از شدت علاقه بسیار زیاد ، مرتب همسر خود را کنترل و محدود می کنند و یا شاید بتوان گفتن که تشنه ی محبت و صمیمیت بیش از اندازه اند ؟
از سوی دیگر احتمالا تا به حال این جمله را زیاد شنیده اید که نوع رفتار و تجارب پدر و مادر بخصوص مادر با فرزندش در سال های اولیه زندگیش ، در روابط عاطفی او در بزرگسالی تاثیر بسیاری دارد . اما چگونه تجارب اولیه فرد در دوران کودکی می تواند روابط او را در بزرگسالی تحت تاثیر قرار دهد ؟ برای پاسخ به این سوال در ابتدا باید با نظریه ی سبک های دلبستگی آشنا شد.در مشاوره ی پیش از ازدواج یکی از مواردی که بسیاری از مشاوران و روان شناسان به بررسی آن تاکید دارند ، سبک دلبستگی افراد است و اما سبک دلبستگی چیست ؟
هر کودکی که به دنیا می آید، اولین کسی را که در بدو تولد مشاهده و لمس می کند، مادر است. در واقع کودکان در حالی با دنیای بسته و امن جنینی خداحافظی می کنند که امنیت از دست رفته را با آغوش پرمهر مادر جبران می کنند و بی شک متضمن امنیت روانی کودک در چندین سال اول زندگی اوست و چه بسا اثرات طولانی مدت عواطف مادری گستره زندگی فرد را در بر می گیرد . طرفداران نظریه دلبستگی توجه زیادی به این موضوع داشته اند. این نظریه معتقد است نوع رابطه ی مادر-کودک در سال های اولیه زندگی و میزان دسترسی به مادر ، میزان حمایت مادر هنگام احساس خطر ، درجه ی حساسیت مادرانه و تکیه گاه ایمن بودن مادر برای کودک تا بتواند به کاوش در محیط بپردازد سبک دلبستگی فرد را معین می کند. بطور کلی دلبستگی را می توان جو هیجانی حاکم بر روابط کودک با مراقبش تعریف کرد. اینکه کودک مراقب خود را که معمولاً مادر اوست ، می جوید و به او می چسبد، موید وجود دلبستگی میان آنهاست .
با خواندن مطالب بالا ممکن است که این سوال در ذهن شما بوجد آید که فرق بین دلبستگی و وابستگی چیست ؟ اصلا تفاوتی باهم دارند یا هر دو یک معنی دارند؟ جان بالبی که پرچم دار نظریه دلبستگی است جواب این سوال را به خوبی داده است او بر این عقیده است که دلبستگی با وابستگی نه تنها از لحاظ معنایی متفاوتند بلکه کاملاً متضاد یکدیگرند. او معتقد است که در هفته های اول زندگی ، نوزاد تقریبا بطور کامل به مادر وابسته است. اما هنوز به مادر دلبسته نشده است. ایجاد دلبستگی تقریباً از ۶ ماهگی شروع می شود . این وابستگی، کم و بیش با رشد کودک ، کاهش پیدا می کند. در واقع به نقش دلبستگی در ترغیب احساس ایمنی تاکید شده است . دلبستگی موجب مستقل شدن کودک می گردد و بدین صورت بالبی وابستگی را از دلبستگی متمایز نمود. تفاوت دیگر این مفهوم این است که وابستگی در مرحله ی ناپختگی صورت می گیرد اما دلبستگی نیاز به کمی پختگی و رسش دارد.
دلبستگی بین مادر و کودك، شالوده اجتماعی شدن کودك را در سال هاي بعد پی ریزي میکند. این پیوند در رشد سالم کودك امري جدي بوده ، نقش عمیق و گستردهاي در رشد وي دارد. احساس عمیقی که کودك به طور فطري و طبیعی نسبت به مادر دارد، میتواند تأثیر شگرفی در تأمین رفاه و سلامتش داشته باشد. براساس نظریه دلبستگی، فعالیت سیستم دلبستگی، محدود به دوران کودکی نبوده و در تمام طول زندگی و پیوندهاي عاطفی دیگر، چون دوستیها، ازدواج، روابط خویشاوندي و غیره فعال می ماند و انسانها در هیچ سنی به طور کامل از احساس اعتماد نسبت به افراد مهم زندگی آزاد نیستند.
در این نظریه با توجه به کیفیت رابطه ی مادر و فرزند در سال های اولیه، ۳ سبک دلبستگی بوجود می آید که شامل سبک دلبستگی ایمن ، سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا( اضطرابی)و سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی می باشد. در سبک دلبستگی ایمن مادر ۳ ویژگی پذیرندگی، پاسخگوبودن و در دسترس بودن را داراست و کودکی که تربیت می کند، کودکی است که به خود و به محیط پیرامون خود اعتماد می کند. او تا یک سالگی به توانمندی اساسی مورد نیاز خود که همان “اعتماد” است ، دست می یابد. اما در سبک دلبستگی ناایمن دوسوگرا، کودک به علت نداشتن مادری که ۳ ویژگی ذکر شده را داشته باشد ، دچار تشویش و اضطراب می شود و همواره نسبت به دیگران تردید دارد.درحالت بحرانی سبک دلبستگی اجتنابگر رخ می دهد که طی آن کودک از برقراری ارتباط با دیگران اجتناب می کند و به علت برآورده نشدن مکرر نیازهایش از سوی مادر، به نوعی با درماندگی خود آموخته خو می گیرد.
در بزرگسالی افرادی که دارای سبک دلبستگی ایمن هستند افرادي هستند که یک حس مثبت نسبت به خود داشته و همچنین درك مثبتی از دیگران دارند . از لحاظ اجتماعی اعتماد به نفس بیشتري دارند و موفق تر می باشند. این افراد ارتباط با دیگران برایشان آسان است و از اینکه به دیگران تکیه کنند و نیز اجازه دهندکه دیگران به آنها تکیه کنند احساس راحتی می کنند و از اینکه دیگران آنها را ترك کنند و یا خیلی به آنها نزدیک شوند احساس نگرانی نمی کنند. در مورد روابط عاطفی اشان به راحتی می توانند با همسر خود ارتباط نزدیک و صمیمی برقرار کنند . این افراد تجارب عشقشان را شاد، دوستانه و همراه با اعتماد توصیف می کنند.
در سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابگرا افراد از صمیمیت،افراط و تفریط های هیجانی و حسادت می ترسند.آنها اعتقاد دارند برای شاد بودن نیازی به عشق نیست و از هرگونه ارتباطی که به صمیمیت منجر شود، دوری می کند و اصولا صمیمیت را بی ارزش تلقی می کند. براي این افراد مشکل است که به دیگران تکیه کنند و وقتی می بینند که کسی می خواهد خیلی به آنها نزدیک شود عصبی شده و احساس می کنند که دیگران اغلب بیشتر از حدي که انان احساس راحتی می کنند با آنها صمیمی هستند و نمی توانند و یا تمایلی ندارند که در مورد افکار و احساسات خود با دیگران صحبت کنند.سبک دلبستگی مضطرب –دوسوگرا همراه با آشفتگی است.افراد مضطرب گرا عشق را به عناوین زیر تجربه می کنند:
وسواسی، تمایل برای ۲جانبه بودن، هیجانهای زیاد و کم، جذابیت جنسی افراطی و حسادت.آنها نگران هستند که همسرشان واقعأ به آنها عشق و علاقه نداشته باشند یا شاید آنها را ترک کند معمولا همسران مضطرب دوسوگرا توقعات زیادی دارند بسیار حساس و زودرنج هستند و معمولا از بی توجهی همسرشان شکایت دارند. از توجه همسرشان نسبت به اعضای خانواده اش یا افراد دیگر دلگیر می شوند و بیش از اندازه به این موضوع حساس هستند و همواره همسرشان را کنترل می کنند تا دلیل رفتارهای او را در ارتباط با دیگران دریابند.
و اما دلبستگی و روابط عاشقانه
بالبی به فرضیه فروید اشاره میکند که رابطه نوزاد- والد نمونه اي نخستین براي روابط عاشقانه بعدي در بزرگسالی است. روابط دلبستگی نقش بسیار مهمی در احساس امنیت ما دارند براي کودکان، این رابطه ابتدا با والدین برقرار میشود و در بزرگسالی با یک زوج برقرار میشود. به نظر او رابطه ناایمن موجب بی اعتمادي، مشکل در هماهنگی و حساس بودن و نارضایتی هیجانی در روابط عاشقانه بزرگسالی میشود. بالبی معتقد است دلبستگی ایمن که در رابطه والد و کودك به رابطه عاشقانه بزرگسالی فرد انتقال مییابد و میتواند بر رفتار، شناخت و هیجانات، در هر زمانی از زندگی، از نوزادي تا بزرگسالی تاثیر بگذارد. دلبستگی در روابط به طور ارادي و داوطلبانه و یا به طور کامل قطع نمیشود و هر گونه خللی در یک رابطه دلبستگی دردناك است و موجب سوگواري در فرد میگردد. براساس این فرضیات، امنیت را میتوان به عنوان هسته نظام دلبستگی در روابط دلبستگی بزرگسالی توصیف نمود، که عبارت است از یک رابطه امن با فردي که به او احساس دلبستگی میکنیم و به ما پاسخ میدهد و موجب اعتماد به نفس در ما میشود. بر اساس این نظریه کیفیت و الگوي دلبستگی در روابط عاشقانه بزرگسالی ممکن است شبیه الگوي دلبستگی فرد در رابطه با والدش باشد. از این روي دلبستگیهاي دوران کودکی شخص بر روابط عاشقانه بزرگسالیاش تاثیر میگذارد. در واقع یک رابطه دلبسته ایمن میتواند عملکرد و شایستگی را در روابط بین فردي تسهیل کند. همه ما در جستجوي کسب امنیت و راحتی در رابطه با همسرمان هستیم اگر فرد چنین امنیت و راحتی را به دست آورد میتواند در مسیر امنی که توسط همسر فراهم گردیده گام بردارد و مطمئن شود که میتواند در سایر فعالیت ها نیز موفق شود. مهمترین ویژگی روابط دلبسته، احساس امنیت و تعلق است. به طوري که فرد، دیگر احساس تنهایی و ناراحتی نکند.
افرادی که دارای سبک دلبستگی نا ایمن هستند اگر شانس با انها یار باشد و با کسی ازدواج کنند که سبک دلبستگی اش ایمن باشد، احتمال این که به مرور زمان سبک دلبستگی شان به سمت ایمن شدن پیش برود، زیاد است. ولی اگر با فردی مثل خودشان که دارای سبک دلبستگی دوسوگرا یا اجتنابگر است ازدواج کنند، احتمال وجود مشکل در ازدواجشان زیاد است . معمولا زوج هایی که قصد طلاق دارند هر دو ناایمن هستند.اگر هر دو زوج از نوع ناایمن دوسوگرا باشندمعمولا از هم توقعات زیادی دارند، همدیگر را به شدت کنترل کرده و هر دو نگران از دست دادن یکدیگرند، برای هم محدودیت های زیادی وضع می کنند، همدیگر را بیش از اندازه دوست دارند اما در عین حال رفتارهای طرد کننده زیادی دارند و از هم فاصله می گیرند، در واقع تلاش یکی از طرفین برای نزدیک شدن به همسر تبدیل به نشانه هایی برای نداشتن اعتماد می شود. در چنین زندگی مشترکی هر ۲ نفر یکدیگر را آزار می دهند. در چنین مواردی زوج برای تغییر عادت های رفتاری خود لازم است که از یک مشاور خانواده کمک بگیرند .
از طرف دیگر زوجی که یکی از آن ها مضطرب دوسوگرا و دیگری اجتنابگر است هم دچار مشکلات زیادی می شوند. همسری که دوسوگراست خواهان ارتباط زیاد و توجه بیشتر همسرش است در حالی که همسر اجتنابگر به دنبال برقراری ارتباط با دیگران نیست و تلاشی هم در این زمینه نمی کند، به همسرش بی اعتماد است و تلاش های او را برای صمیمی تر شدن رد می کند. او خواهان تنهایی بیشتر و آزادی بیشتر است. یکی از بیشترین زوج هایی که به مراکز مشاوره مراجعه می کنند از این دسته هستند و معمولا کارشان به جدایی می کشد. درمان در این دسته از افراد با تغییر در باورهای پایه آغاز می شود که این کار توسط یک درمانگر باتجربه و با تکیه بر طرحواره درمانی انجام می شود و کار بسیار دشوار و زمانبری است اما تغییر این عادات و نگرش در طول زمان و با تمرین میسر است.
افرادی که مجرد هستند بهتر است که در مشاوره ی پیش از ازدواج ابتدا با سبک دلبستگی خود آشنا شوند تا بتواند با انتخاب درست تر از بروز مشکلات احتمالی در آینده جلوگیری کنند .